سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا

 

باور نمی کردم مسافر باشم

وای فقط یه روز دیگه مونده تا عازم کربلا بشیم.اصلا باورم نمیشه میخوام زیارت امام علی(ع) وامام حسین(ع)و حضرت ابولفضل(ع) و بقیه اهلبیت برم.

تا الان از همه فامیل و بیشتر دوستام خداحافظی کردم. فقط چندنفرشون جواب نمیدن.به بعضیاشونم پیام دادم،چند نفرم اصلا وقت نکردم ازشون خداحافظی کنم.نزدیکای ساعت12شب بود که یاد یکی از معلمای خوبم خانم شریفی افتادم شمارشو از دوستم گرفتم و بهش پیام دادم.وقتی ازش خداحافظی کردم بهم گفت:دخترگلم التماس دعا،منو هم خیلی دعاکن،دعاکن منو هم بطلبه،از همینجا می بوسمت.دیگه ساعت نزدیکای3بود که خواستم بخوابم ولی از استرس  خوابم نمی رفت.

صبح ساعت6از خواب بیدار شدیم تا بریم اونجایی که قرار بود حرکت کنیم.

ساعت7حرکت کردیم به سمت حسینیه شهدای بسیج.گفته بودن ساعت8صبح حرکت می کنیم ولی یه عالم تاخیر داشت.قبل از حرکت به سمت اونجا؛ رفتیم دم خونه عموم اینا تا ازشون خداحافظی کنیم.زهرا دوتا از روسری هاشو داد تا تبرکش کنم.دیگه خداحافظی کردیم و راهی شدیم.

وقتی رسیدیم همسفری هامون با بقیه فامیل اینجا بودن.همسفرای کربلا:(فاطمه خاله سکینه وپسرش محمد،زینت خانم، خاله نرگس،امیرمحمد،سعید،مصطفی،خاله فائزه،مامان،بابا،حوریه و خودم)

ادامه دارد...

 



[ دوشنبه 92/4/31 ] [ 5:40 عصر ] [ ن.حیدری ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

Varzesh3.com ورزش سه

Varzesh3.com ورزش سه

چت روم

قالب وبلاگ

چت روم

قالب وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی



کد ساعت فلش


چت | قالب وبلاگ

گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ

ابزار امتیاز دهی